در مورد احترام به پدر و مادر در آیات و روایات خیلی سفارش شده است ما در اینجا فقط به بعضی نكات كه نشاندهنده اهمیت احسان به پدر و مادر است اشاره میكنیم:
1. نیكی به پدر و مادر در كنار توحید:
«لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً»،[1] «وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً»،[2] «أَلاَّ تُشْرِكُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً»،[3] «وَ قَضى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً»،[4] «یا بُنَیَّ لا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ».[5]
از این آیات معلوم میشود كه عقوق والدین بعد از شرك به خدا در شمار بزرگترین گناهان و یا خود این از بزرگترین آنها است و از آن طرف هم معلوم میشود كه واجبترین واجبها احسان به پدر و مادر است.[6]
2. احترام انبیاء نسبت به پدر و مادرشان: از بعضی آیات این درس مهم را از انبیاء میآموزیم خداوند در مورد یحیی ـ علیه السلام ـ میفرماید: «وَ بَرًّا بِوالِدَیْهِ»[7] و در مورد عیسی میفرماید: «وَ بَرًّا بِوالِدَتِی وَ لَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّاراً شَقِیًّا»[8] «خداوند مرا نسبت به مادرم نیكوكار قرار داده است و جبار و شقی قرار نداده است.
در سالهای آغاز بعثت پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ بود. روزی آن حضرت: فرشی پهن فرموده بود و روی آن نشسته بود كه در این موقع شوهر حلیمه به حضور آن حضرت آمد، پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به یاد مهربانیهای او، برخاست و او را احترام زیادی كرد و گوشهای از فرش خود را گسترد و پدر رضاعی خود را روی آن نشاند طولی نكشید كه مادرش حلیمه وارد شد، حضرت گوشه دیگر فرش را برای او پهن كرد و او را روی آن نشانید و محبت فراوانی به مادر رضاعی خود كرد.[9]
3. سفارش به همه مردم نسبت به تمام پدران و مادران: در آیات به انسانها سفارش شده است كه نسبت به پدر و مادر احترام و احسان كنند و نگفته است كه ای مسلمانها به پدر و مادر خود احترام كنید «وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ حُسْناً».[10]
و از طرف مادران و پدران هم احترام آنها اختصاصی به پدران و مادران مسلمان ندارد بلكه هر كس كه پدر و مادر است باید مورد احترام فرزندان قرار گیرد چون در آیات سخن از «والدین» است بدون هیچ قیدی به ایمان و اسلام.
«وَ إِنْ جاهَداكَ عَلى أَنْ تُشْرِكَ بِی ما لَیْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفاً».[11] در این آیه با آنكه پدر و مادر كافر هستند و فرزند را دعوت به كفر میكنند خداوند فقط در این مورد اجازه عدم اطاعت داده است امّا با این حال میفرماید: ولو اینكه آنها كافرند ولی با آنها در دنیا به طور شایستهای رفتار كن.
4. سفارش به فرزندان شده نه والدین: در قرآن آیات زیادی تأكید بر رعایت حقوق پدر و مادر آمده است امّا به والدین نسبت به فرزندان سفارش كمتر میشود مگر در مورد نهی از كشتن فرزندان كه یك عادت شوم و زشت در عصر جاهلیت بود. این هم به خاطر آن است كه پدر و مادر به حكم عواطف نیرومندشان كمتر ممكن است فرزندان خود را فراموش كنند در حالی كه زیاد اتفاق میافتد كه فرزندان پدر و مادر خود را مخصوصاً در دوران پیری فراموش كنند.[12]
5. شكر والدین هم ردیف شكر خدا: «أَنِ اشْكُرْ لِی وَ لِوالِدَیْكَ»[13] (به او توصیه كردم) كه برای من و پدر و مادرش شكر به جا آور» همان طور كه ملاحظه میشود در این آیه خداوند و شكر والدین در یك ردیف قرار گرفتهاند، لذا امام رضا ـ علیه السلام ـ میفرماید: خدا امر فرموده به شكرگذاری از خودش و برای والدین، پس اگر كسی والدین را شكر نكند خدا را هم نمیكند.[14]
6: تواضع و فروتنی نسبت به آنها آشكار باشد: در آیه «وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَهِ»[15] در رابطه با تواضع و فروتنی نسبت به پدر و مادر است. جناح به معنای پر و بال گستران است كه كنایه از مبالعه در تواضع و خضوع زیانی و عملی است مثل جوجهای كه بال و پر خود را باز میكند تا مهر و محبت مادر را تحریك كند و او را به فراهم ساختن غذا وادار سازد از اینكه در این آیه جناح مقید به «ذُل» شده استفاده میشود كه انسان باید در معاشرت و گفتگو با پدر و مادرش طوری رفتار كند كه پدر و مادر تواضع و خضوع او را احساس كنند و بفهمند كه او را در برابر آنها خوار میكند و نسبت به ایشان محبت و مهر دارد.[16]
یكی از آثار مهم احترام و نیكی كردن به پدر و مادر:
الف) غفران الهی: خداوند در سوره اسراء بعد از آنكه دستور میدهد كه نسبت به پدر و مادر نیكی و احترام و خضوع داشته باشید بعد از آن میفرماید: «ربكم اعلم بما فی نفوسكم ان تكونوا صالحین فانه كان للاوابین غفورا.»[17]
«خدا به آنچه در دلهای شما است از خود شما آگاهتر است اگر همانا در دل اندیشه صلاح دارید خدا هركه را با نیت پاك به درگاه او تضرع و توبه كند البته خواهد بخشید.»
و یكی از آثار بیحرمتی به پدر و مادر گرفتار شدن به عذاب الهی است:
«والذی قال لوالدیه افٍ لكما اتعد اننی ان اخرج و قد خلت القرون من قبلی و هما یستغیثان الله ویلك ءامن ان وعدالله حق فیقول ما هذا الا ساطیر الاولین.»[18]
این آیه در مورد فرزند بی ایمان و حق نشناسی است كه مورد عاق والدین واقع شده است و به پدر و مادر اف گفته و میگوید: «آیا به من وعده میدهید كه من در روز قیامت مبعوث میشوم در حالی كه قبل از من هم اقوامی بودند و مردند و هرگز مبعوث نشدند.» این پدر و مادر مؤمن در مقابل این فرزند تسلیم نمیشوند آنها فریاد می زنند و خدا را به یاری میطلبند كه وای بر تو ای فرزند ایمان بیاور كه وعده خدا حق است اما او همچنان لجاجت میكند و در مقابل پدر و مادر میگوید اینها چیزی جز افسانههای پیشین نیست.
از این آیه معلوم میشود این فرزند كاملا به پدر و مادر بی احترامی كرده و به حرف پدر و مادر گوش نداده بلكه حتی آنها را مسخره هم كرده است سرانجام كار چنین افرادی را در آیه بعد روشن میكند و میفرماید: اولئك الذین حق علیهم القول فی امم قد خلت من قبلهم من الجن و الانس انهم كانو خاسرین.[19]
آنها كسانی هستند كه عذاب الهی در باره آنها حتمی است و همراه با اقوام كافر از جن و انس كه قبلا از آنها بوده گرفتار مجازات دردناك میشوند و اهل دوزخاند.[20]
[1] . سوره بقره، آیه 83.
[2] . سوره نساء، آیه 36.
[3] . سوره انعام، آیه 151.
[4] . سوره اسراء، آیه 23.
[5] . سوره نعمان، آیه 14،13.
[6] . محمّد حسین طباطبایی، المیزان، مترجم سید محمّد باقر موسوی همدانی، (قم، انتشارات اسلامی) ج 7، ص 515.
[7] . سوره مریم، آیه 14.
[8] . سوره مریم، آیه 32.
[9] . محمّد مهدی اشتهاردی، داستان دوستان، (قم، مركز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1369) ج 3، ص 47.
[10] . سوره عنكبوت،آیه 8.
[11] . سوره نعمان،آیه 15.
[12] . ناصر مكارم شیرازی، تفسیر نمونه، (تهران، دارالكتب الاسلامیه، چاپ چهاردهم،1374)، ج 17، ص 41.
[13] . سوره لقمان، آیه 14.
[14] . محمّدی ریشهری، میزان الحكمه، (ناشر مكتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، 1363) ج 10، 709.
[15] . سوره اسراء،آیه 24.
[16] . محمّد حسین، طباطبائی، تفسیر المیزان، مترجم سید محمّد باقر موسوی همدانی (قم، انتشارات اسلامی) ج 13، ص 109.
[17] . اسراء 25
[18] . احقاف 17.
[19] . احقاف 18.
[20] . ناصر مكارم شیرازی، تفسیر نمونه (تهران، دارالكتب الاسلامیه، چاپ دهم 1371)، ج21، ص337.
منبعhttp://www.andisheqom.com